black flower(p,100)
black flower(p,100)
قبل از اینکه تهیونگ وقت کنه بایسته تا به نشونه ی احترام به شین یانگ تعظیم کنه ، شین یانگ مقابلش نشست و پاهاش رو روی هم انداخت.
شین یانگ: لازم نیست.... راحت باشید.
شین یانگ گفت و تهیونگ از حالت نیمه نشسته در اومد.
اون زیاد اهل احترام گذاشتن مخصوصا به آلفاها نبود اما از اونجایی که به شدت به این شغل نیاز داشت بد نبود یه مدت از غالب تهیونگ بی ادب و بی اعصاب همیشگی خارج بشه و نقش پسرای خوب و مودب رو بازی کنه.
شین یانگ دستش رو دراز کرد و رو به روی تهیونگ گرفت.
شین یانگ: هان شین یانگ هستم.
و تهیونگ به دستش نگاه کرد و با دست کوچیکش باهاش دست داد.
تهیونگ: کیم تهیونگ.
شین یانگ بدون اینکه دست تهیونگ رو رها کنه عمیق بهش نگاه کرد.
شین یانگ: آشنا به نظر می رسید.🧠
ممکن بود تهیونگ رو قبلا جایی دیده باشه و حالا به خاطر نیاره؟
شین یانگ چشماش رو ریز کرد.
شین یانگ : این امگا شبیه....🧠
شبيه....🧠
تهیونگ: آقای هان؟ میشه دستم رو ول کنید؟
تهیونگ معذب گفت و سعی کرد دستش رو عقب بکشه.
شین یانگ بر خلاف ظاهر متشخصش واقعا عجیب رفتار می کرد.
نزدیک دو سه دقیقه بود که دستش رو محکم نگه داشته بود و بهش خیره شده بود.
تهیونگ ترسیده آب دهنش رو قورت داد.
تهیونگ : نکنه منحرف جنسی باشه و بخواد اینجا نگهم داره؟وای پدسگ دستم رو ول کن ، اگه به این شغل نیاز نداشتم بهت نشون میدادم کی هستم.🧠
تهیونگ: آقای هان؟
شین یانگ: شبيه....🧠
قبل از اینکه تهیونگ وقت کنه بایسته تا به نشونه ی احترام به شین یانگ تعظیم کنه ، شین یانگ مقابلش نشست و پاهاش رو روی هم انداخت.
شین یانگ: لازم نیست.... راحت باشید.
شین یانگ گفت و تهیونگ از حالت نیمه نشسته در اومد.
اون زیاد اهل احترام گذاشتن مخصوصا به آلفاها نبود اما از اونجایی که به شدت به این شغل نیاز داشت بد نبود یه مدت از غالب تهیونگ بی ادب و بی اعصاب همیشگی خارج بشه و نقش پسرای خوب و مودب رو بازی کنه.
شین یانگ دستش رو دراز کرد و رو به روی تهیونگ گرفت.
شین یانگ: هان شین یانگ هستم.
و تهیونگ به دستش نگاه کرد و با دست کوچیکش باهاش دست داد.
تهیونگ: کیم تهیونگ.
شین یانگ بدون اینکه دست تهیونگ رو رها کنه عمیق بهش نگاه کرد.
شین یانگ: آشنا به نظر می رسید.🧠
ممکن بود تهیونگ رو قبلا جایی دیده باشه و حالا به خاطر نیاره؟
شین یانگ چشماش رو ریز کرد.
شین یانگ : این امگا شبیه....🧠
شبيه....🧠
تهیونگ: آقای هان؟ میشه دستم رو ول کنید؟
تهیونگ معذب گفت و سعی کرد دستش رو عقب بکشه.
شین یانگ بر خلاف ظاهر متشخصش واقعا عجیب رفتار می کرد.
نزدیک دو سه دقیقه بود که دستش رو محکم نگه داشته بود و بهش خیره شده بود.
تهیونگ ترسیده آب دهنش رو قورت داد.
تهیونگ : نکنه منحرف جنسی باشه و بخواد اینجا نگهم داره؟وای پدسگ دستم رو ول کن ، اگه به این شغل نیاز نداشتم بهت نشون میدادم کی هستم.🧠
تهیونگ: آقای هان؟
شین یانگ: شبيه....🧠
- ۶.۳k
- ۲۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط